ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغ
تازهترین سروده «مرتضی امیری اسفندقه» درباره محرم
خبرگزاری فارس: مرتضی امیری اسفندقه، تازهترین قصیده خود را در در آستانه ماه محرم با عنوان "قصیده واره محرم " سروده است.
ماه محرم آمده باید دگر شوم |
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم |
باید سبك عبور كنم از خیال سود |
باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم |
آزاد از مثلث تزویر و زور و زر |
آزاد از هر آنچه نقوش و صور شوم |
باید عوض شوم چه به چپ چه به راست،ها |
بهتر اگر نمیشود از بد بتر شوم |
از بد بتر چرا شوم اما؟ محرم است |
از خوب میشود كه در این ماه، سر شوم |
این ماه میشود كه شوم چیز دیگری |
یك چیز دیگری كه ندانم اگر شوم |
یك چیز دیگری كه نباید به وهم هم |
یعنی كه نه فرشته شوم نه بشر شوم |
خیر مجسم است محرم، بعید نیست |
این ماه، تا ابد تهی از هرچه شرشوم |
حتی اگر یزیدیم و در سپاه كفر |
چون حر، بعید نیست شهید نظر شوم |
شب با یزید باشم و فردای انتخاب |
قربانی حسین، نخستین نفر شوم |
اینك، ندای: «كیست كه یاری كند مرا» |
ماه محرم است مبادا كه كر شوم |
ماه محرم است كه بیتاب جستجو |
در خود همه فرو روم از خویش بر شوم |
وقتش رسیده است بگیرم علم به دوش |
تكیه به تكیه سینهزنان نوحه گر شوم |
وقتش رسیده است كه چون باد روضهخوان |
كوچه به كوچه مویه كنان در به در شوم |
وقتش رسیده است خرابه خرابه آه |
وقتش رسیده لاله كوه و كمر شوم |
فرزند من كجاست؟ چه دارد؟ چه میكند؟ |
ماه محرم است نباید پدر شوم |
آیا پدر كه خاك بر او خوش _ چه گفت و رفت؟ |
ماه محرم است، نباید پسر شوم |
باید كه بیخبر شوم از هرچه هست و نیست |
از ماجرای خون خدا باخبر شوم |
ماه محرم است نباید هبا روم |
ماه محرم است نباید هدر شوم |
وقتش رسیده است كه خلع جسد كنم |
وقتش رسیده است كه از خود بدر شوم |
*
بی موج گریه، چشم در این ماه، حفرهای است |
باید كه سرخ، لایق چشمان تر شوم |
باید كه چشم داشته باشم نه حفره، ها! |
باید شراب گریه خون جگر شوم |
بی سوز آه، سینه در این ماه، دوزخ است |
باید كه گرم، در خور شعله، شرر شوم |
باید كه سینه داشته باشم نه دوزخ، آه |
باید لهیب آتش آه سحر شوم |
*
آتش گرفته خیمه _ داماد كربلا |
سینه به سینه سوز شوم، شعلهور شوم |
بارانی است دیده خاتون اهل بیت |
چشمه به چشمه اشك شوم پرده در شوم |
وقتش رسیده است كه با گریه بر حسین |
چون قصه حسین به عالم سمر شوم |
وقتش رسیده است كه آیینهدار شمس |
وقتش رسیده است غلام قمر شوم |
دور سر بریده تن پاره علی |
پرواز را كبوتر بیبال و پر شوم |
تشییع دستهای علمدار آب را |
وقتش رسیده است كه آسیمه سر شوم |
وقتش رسیده خطبه شوم، خطبهای بلیغ |
وقتش رسیده شعر شوم، شعر تر شوم |
وقتش رسیده شاعر و شمشیر و هو! هلا! |
وقتش رسیده شیر شوم شیر نر شوم |
ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغ |
آمادهام كه محرم خون و خطر شوم |
با نالههای حضرت سجاد از سحر |
تا شام سرخ آمدهام، همسفر شوم |
ماه محرم است و نماز حسین را |
آمادهام، حواله اگر شد، سپر شوم |
*
وقتش رسیده است یزید پلید را |
همچون زبان زینب كبری تشر شوم |
وقتش رسیده است كه در چشم ابن سعد |
چونان به چشم شمر لعین نیشتر شوم |
وقتش رسیده حرمله نابكار را |
گردن به تسمه گیرم و تیر و تبر شوم |
مرد خدا به غیر شهادت هنر نداشت |
وقتش رسیده است كه اهل هنر شوم |
*
وقتش رسیده است كه مختارگونه سرخ |
با قاتلان خون خدا در كمر شوم |
یعنی به كینهخواهی اولاد فاطمه (س) |
شمشیر بر كشم به شب و حملهور شوم |
قرعه به نام من اگر افتد، خوشا كه من |
خونی قوم بینسب بیگهر شوم |
با دست من خدا بكشد زنده زندشان |
من، پل برای رفتنشان تا سقر شوم |
از اسبشان به زیر در آرم به چابكی |
در خونشان به شیرجهی تند تر شوم |
بر تن كنم به رزم ستم چار آینه |
چشتهخوران بیسر و پا را چغر شوم |
چیزی به جا نمانمشان از چهاربند |
زی چار میخ نكبتشان راهبر شوم |
سرهایشان به نیزه بر آرم یكی یكی |
حكم قصاص، حكم قضا و قدر شوم |
آتش كشم به خیمه و خرگاهشان به خشم |
نیزه به نیزه در پیشان سر به سر شوم |
شیرینتر از عسل بچشم طعم مرگ را |
در كامشان قهقهه قهوه قجر شوم |
سقای مرگشان شوم از جانب خدای |
رهبانشان به مهلكه جوی و جر شوم |
*
ماه محرم آمده پا در ركاب خون |
در خون خویش آمدهام مستقر شوم |
بر چشم دشمنان قسم خورده علی (ع) |
مانند تیر آمدهام كارگر شوم |
*
با این جماعت عقب افتاده جهول |
یك كوچه هم مباد، شبی هم گذر شوم |
نه! نه! نمیتوانم هرگز نمیشود |
از نو به جهل، آدم عصر حجر شوم |
تیزند و تند و تسخر و طعنه طریقتشان |
نه! نه! نمیتوانم، شیر و شكر شوم |
نرمش گذشته از من و با این گروه سخت |
نه! نه! نمیتوانم از این نرمتر شوم |
پس بهتر است صاعقه باشم به چشمشان |
پر هیب مرگشان هم در هر مقر شوم |
از سایهام هراس بیفتد به خوابشان |
كابوسشان هر آینه از هر نظر شوم |
*
ماه محرم آمد و افسوس میرود |
آمادهام كه راهی ماه صفر شوم |
"مرتضی امیری اسفندقه "
مطالب مرتبط:
ویژه نامه هنر عاشورایی سال 86 : شعر نثر
ویژه نامه هنر عاشورایی سال 86 : ادبیات عاشورایی
تنظیم : بخش ادبیات تبیان